رادین 7 ماه و نیمه ما
رادین گلم جیگر خاله تو این چند وقت مامان فرصت نکرده برات پست جدید بزاره در عوض من اومدم که از شیرین کاری های جدیدت بنویسم ماشالله شما هم که اینقدر پیشرفت کردی که نمیدونم از کدومشون بگم .... اول از همه شما یه کم بغلی تشریف دارید یواشکی بگم که یه کمش تقصیرمنه آخه دلم نمیاد بغلت نکنم از بس که خوردنی هستی بعد منم تقصیر مامانی و بابا بزرگه اونام مثل من هستن خلاصه که غیر مامان پریسات کسی با این موضوع مشکل نداره ....
تازگیا میتونی تنهایی بشینی ولی باید خیلی مواظبت باشیم که از پشت سر نیوفتی راستی دیروز بردیمت عکاسی ولی شما مثل همیشه که غریبه میبینی اصلا یه لبخند نزدی هر کاری من و مامان پریسا بابامحمد بلد بودیم انجام دادیم ولی دریغ از یه لبخند .. حالا جالبه که تو خونه قهقه میزنی قربون صدای خنده هات بشم ، ولی اشکالی نداره شما همه جوره خوشگلی مطمینم عکسای خوبی میشه ...
راستی جیگر خاله یاد گرفتی که غلت بزنی اگه یه کم دیر برسیم ممکنه شمارو از زیر میز یا مبل در بیاریم از بازی کردنم که خسته نمیشی فقط دوست داری یکی پیشت باشه و شمارو بخندونه حتی موقعی که داری سوپ یا سرلاک میخوری باید با بازی بهت بدیم ...
رادین دلم چقدر زندگی با تو شیرین تر شده ؛تو شدی همه زندگی ما ...با صدای خنده هات انگاردیگه تو دنیامون هیچ غمی نیست به قول مامان جون که میگه دیر اومدی ولی به وقتی اومدی که بهتر از هر موقع دیگست ...