پسر با هوش من

پسرم این روزها هزار ماشاله پیشرفتهای خوبی کردی وتقریبا هر روز یه کار جدیدی یاد میگیری البته باید اولش بگم خیلی باهوشی -خداروشکر- مامانی وخاله مهسا هم کلی درتلاشن که تو زود زود پله های ترقی رو طی کنی! بیشتر از اینکه با اسباب بازیهات بازی کنی دوست داری که ما بغلت کنیم ودور خونه بدوییم و کیو کیو بازی کنیم ! چند روز پیش با باباجون رفته بودیم شهرکتاب واز اونجابرات لگو و کوبه هوش و حلقه هوش و ..هر چی که به باهوش شدن ربطی داشت خریدیم فعلا که شما به جای یادگرفتن حلقه هوش نانای کردن یاد گرفتی وبا شنیدن هر اهنگی دس دسی میکنی ونانای... الهی قربونت برم عشق من.

جند روزی هم هست که بای بای کردن رو یاد گرفتی واولش خیلی بامزه دستت رواز بالا به پایین تکون میدادی اما الان دیگه مثل ما بای بای میکنی وبعضی وقتها هم یه کمی بای بای ودس دسی قاطی پاتی میشه که واقعا صحنه جالبیه! دیگه اینکه وقتی دستم رو میارم بالا میگم رادین بزن قدش توهم با خنده میزنی قدش...از اینها بامزه تر اینه که وقتی دستمونو بیاریم جلوتو وبگیم یا ال... توهم به ما دست میدی ودستمونو تکون میدی...خلاصه اینکه رادین دلم شیرین که بودی شیرینتر شدی به قول باباجون مجمد که میگه خدا خیلی دوسمون داشته که تورو به ماداده ...خدا جونم ممنون که رادین رو به ما هدیه دادی...

دوست دارم رادین دلم